[ad_1]
در رفتن لیلیا شوتسوا؛ رئیس برنامه سیاست داخلی و سازمان سیاسی روسیه در بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی در مسکو دهههاست که درباره سیاست و روابط روسیه با غرب مینویسد. شوتسوا عضو شورای اجرایی موسسه بین المللی مطالعات استراتژیک و همچنین رئیس موسس شورای برنامه ریزی جهانی آینده روسیه در مجمع جهانی اقتصاد در داووس بود. او در یک نظرسنجی در سال 2008 از 100 متفکر برتر در رتبه 36 قرار گرفت. او نویسنده «روسیه پوتین» و «قدرت به تنهایی: چرا روسیه نمی تواند غرب باشد و غرب از روسیه خسته شده است» است.
هنگامی که پوتین در اواخر سال گذشته به صفحه شطرنج جهان لگد زد و هزاران نیرو را در مرز اوکراین مستقر کرد، جهان دچار وحشت شد. تجاوز قریب الوقوع قریب الوقوع بود، و فراتر از آن، تهدید یک درگیری جهانی جدید بر سر مسائل مورد مناقشه بین قدرت های هسته ای جهان وجود داشت. از آن زمان تاکنون اوضاع آرام نشده است. دیدار 30 دسامبر بین پوتین و بایدن، که در آن هر دو رهبر تهدیدهایی انجام دادند، کمک چندانی به بهبود اوضاع نکرد. هر حادثه ای در مرز روسیه و اوکراین می تواند جهنم واقعی ایجاد کند.
استدلال کرملین برای تشدید تنش ها عجیب است. روسیه معتقد است که این کشور در واکنش به گسترش حضور ناتو در اوکراین و تجاوزات این ائتلاف در منطقه ای که کرملین آن را منطقه تحت نفوذ روسیه می نامد، عمل کرده است. با این حال، این ادعا احمقانه به نظر می رسد. حقیقت این است که ناتو علیرغم همه سیگنال های استقبال از کی یف، آمادگی پذیرش عضویت اوکراین را ندارد.
پس بازی پوتین چه و چگونه به پایان خواهد رسید؟ هدف فوری روسیه بازگرداندن اوکراین به خاک روسیه است. با این حال، این فقط یک قلم روی یک بوم بزرگ است. طرح پوتین بزرگ است: بازسازی قدرت روسیه پس از جنگ سرد در فرآیند تضمین بقای سیستم انرژی شخصی روسیه. حالا که واکنش ناخوشایند و غم انگیز کشورهای غربی را می بیند، ممکن است به خواسته اش نزدیک شود.
پوتین در سالهای اخیر سنت حکومت یک نفره روسیه را احیا کرد، قانون اساسی را اصلاح کرد، تاریخ را بازنویسی کرد و مخالفتها را مهار کرد. او اکنون به دنبال ایجاد یک پایه قوی برای نظام سیاسی روسیه و بازگرداندن آن کشور به شکوه سابق است. در طول دهه گذشته، روسیه به رهبری پوتین نه تنها تمایل خود را برای بازپس گیری کنترل اتحاد جماهیر شوروی سابق و آزمایش جاه طلبی های خود در گرجستان و اوکراین نشان داده است، بلکه با مداخله در دموکراسی های غربی اثر خود را بر جهان گذاشته است. . با این حال، بن بست فعلی در اوکراین همه چیز را به سطح جدیدی می برد.
پوتین دیگر راضی به ناراحتی غرب نیست. او اکنون در تلاش است تا غرب را مجبور به موافقت با نظم نوین جهانی کند و روسیه را به اوج خود بازگرداند. با این حال، هدف آن چندان محدود نیست. مهم است که پیشرفت ژئوپلیتیکی برای حفظ قدرت شخصی پوتین کار کند. بنابراین غرب با پذیرش واقعیت ژئوپلیتیک روسیه در عمل، برنامه داخلی خود را در روسیه نیز تضمین می کند. ایالات متحده امنیت داخل و خارج روسیه را تامین خواهد کرد. این یک قمار کامل است.
زمان مهم است. با توجه به چالش های پیش روی اتحادیه اروپا و خصومت ایالات متحده با چین که هنوز به بالاترین حد ممکن نرسیده است، کرملین از این لحظه برای اجرای طرح بزرگ خود استفاده می کند. برای انجام این کار، روسیه می تواند در هر زمان از کلاه ایمنی استفاده کند. با این حال، درگیری هدف کرملین نیست. هدف روسیه برقراری صلح بر اساس شرایط و ضوابط تعیین شده توسط آن کشور است.
سخت است که بدانیم در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. پوتین نمی تواند مخالفان غربی خود را مجبور به تسلیم کند. همچنین او آماده عقب نشینی نیست. با این حال، او از امتیاز خود استفاده می کند و از اجرای برنامه خود سرباز می زند. تعهد صریح ناتو به عنوان پیروزی در عدم گسترش قلمرو خود به شرق و بهانه ای برای افزایش تنش. موفقیت پوتین از قبل مشخص شده است: غرب مجبور شده است به روسیه برای تماس ها، دیپلماسی و مهمتر از همه برای اقدامات بشردوستانه و عدم تجاوز به اوکراین پاداش دهد.
قیام روسیه از یک سو ژئوپلیتیک را به نبرد تهدیدها، قدرت و تحریم ها تبدیل کرد. روش پوتین آزمایش شده است: او تنش ها را تشدید می کند و سپس خواستار “توافق الزام آور” می شود که او آن را جدی نمی گیرد. هدف در واقع نظم جهانی هابسون است که بر پایه وقفه و آمادگی برای غافلگیری و رویدادها بنا شده است.
این دستور با دستوری که در کنفرانس یالتا در سال 1945 صادر شد مطابقت ندارد. هیچ شباهتی به کنگره وین در سال 1815 ندارد. معماران آن نظم از قوانین پیروی می کردند. اما امروز کرملین چیز متفاوتی را پیشنهاد می کند: قوانین نامربوط و نامناسب. از دیدگاه روسیه، معیارهایی که جهان در سه دهه گذشته بر اساس آنها اداره شده است، به نفع یک تفسیر خلاقانه احتمالی کنار گذاشته شده است. در این میان پوتین استاد سرسخت تعلیق و تحرکات ناگهانی است که می تواند از طریق آن به ادغام قدرت ژئوپلیتیک و حاکمیت فردی منجر شود.
امروز اوکراین گوهری است که باید برای آن جنگید. با این حال، این پایان ماجرا نیست. بلاروس، که رهبر آن تحت فشار به حمایت روسیه متکی است، می تواند جایزه بعدی در رقابت ژئوپلیتیکی باشد، یا شاید قزاقستان، جایی که خشم عمومی نسبت به رژیم فاسد و تحت حمایت روسیه فوران کرده است. نمایش به تازگی شروع شده است. سایر کشورهای همسایه می توانند گروگان وجود سلطنت روسیه شوند که برای امنیت داخلی خود به سلطه خارجی نیاز دارد.
کرملین تاکنون با یک دست بسیار خوش شانس بوده و با مهارت فوق العاده ای عمل کرده است. در حالی که پوتین با یک نهاد غربی مواجه است که مصمم به حفظ وضعیت موجود است، واقعیت این است که ماهیت جهانی شدن از پیامدهای سیاسی جدی جلوگیری می کند: چگونه غرب می تواند روسیه را در حالی که در شبکه ای از روابط اقتصادی و امنیتی قرار دارد، متوقف کند؟ آیا آن کشور درگیر است؟
پوتین بدون شک این را یک مزیت می داند. او که دهه ها با رهبران غربی سروکار داشت، اکنون به نظر می رسد به این نتیجه رسیده است که می تواند تعصب انجام دهد. استراتژی پوتین از زمانی که ایالات متحده به سرعت با آغاز مذاکرات موافقت کرد، جواب داد.
رهبران غربی هنوز در مورد واکنش کرملین به تعلیق اظهار نظر نکرده اند. کرملین در عین حال غرب را سردرگم کرده و جهان را وادار به حدس و گمان در مورد آنچه روسیه انجام می دهد و سیاست های متناقض را دنبال می کند. کشورهای غربی که به روشهای منطقی و ریسکگریز عادت کردهاند، نمیدانند در برابر شورشهای سازمانیافته پوتین چگونه واکنش نشان دهند.
روسیه و غرب ممکن است با چند بحران مواجه شوند. بر اساس این گزارش، نوع تحریمهایی که دولت بایدن در نظر دارد میتواند برای دولت روسیه و نخبگان روسیه در غرب و اقتصاد آن فاجعهبار باشد. حتی شهروندان عادی روسیه نمی خواهند کیفیت زندگی آنها به طور نامحدود قربانی جنگ و درگیری بین روسیه و غرب شود. بر اساس گزارش مرکز مستقل لوادا، در سال 2021، تنها 32 درصد از روس ها می خواستند روسیه را به عنوان “قدرت بزرگ قابل احترامی که از سایر کشورها می ترسد” ببینند و تنها 16 درصد فکر می کردند که جنگ می تواند قدرت پوتین را افزایش دهد. به نظر می رسد نسخه نظامی گری میهن پرستانه رو به افول گذاشته است.
تله اصلی غربی ها این است که هرگونه توافقی که به کرملین اجازه می دهد قوانین بازی را تفسیر کند، اصول و ارزش های غربی را تضعیف می کند. با این حال، انکار معامله می تواند کرملین را تحریک کند تا کل بازی را مختل کند. لیبرال دموکراسی های جهان آمادگی مبارزه با دشمن هسته ای مانند روسیه را ندارند.
این توبیخ است و چاره ای نیست. هر دو طرف به بازی “چه کسی اول پلک می زند” ادامه می دهند: ایالات متحده و متحدانش به دنبال اطمینان از حمایت اوکراین از خود هستند، در حالی که روسیه یک چکش نظامی را حفظ کرده است. دیدار روز پنجشنبه در مسکو بین نمایندگان روسیه، فرانسه و آلمان خوب پیش نرفت. با پیوستن روسیه و ایالات متحده و بعداً سایر اعضای ناتو، با هدف شناسایی مناطقی که توافق در آنها ممکن و غیرممکن است، مذاکرات با قدرت از هفته آینده آغاز خواهد شد.
این یک روند طولانی مدت است و حتی اگر چنین تلاش هایی به طور موقت اوضاع را آرام کند، سوء ظن دوجانبه باقی خواهد ماند. دلیل ساده است: تا زمانی که پوتین در قدرت است، جاه طلبی های بزرگ او هرگز رها نمی شود.
منبع: نیویورک تایمز
ترجمه: فرارو
[ad_2]