[ad_1]
مردی که او را در درگیری با سرباز اسکورت کشته است در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه و ابراز ندامت کرده است.
به گزارش شرق، متهم که دارای چندین فقره سرقت بود، ساعاتی پس از شهادت سرباز جوان دستگیر و در همان زمان به قتل اعتراف کرد. بر اساس اطلاعات پرونده، این مرد به اتهام سرقت موتورسیکلت دستگیر شد که تصمیم به فرار گرفت و یک سرباز به نام عبدالجبار را کشت.
متهم پس از دستگیری به قتل اعتراف کرد و گفت: سال ها آشپز بودم و درآمد خوبی داشتم و زندگی ام به راحتی اداره می شد. من دو تا پیشکسوت دانشگاه داشتم و برای دانشجویان آشپزی می کردم تا اینکه اخراج شدم و شغلم را از دست دادم. از آن زمان مشکلات من شروع شد. اختلافات من با همسرم ادامه داشت.
او اصرار داشت که سر کار برود اما من کاری پیدا نکردم تا اینکه همسرم از من جدا شد و دختر هشت ساله ام را با خود به خانه پدرش در شهر برد. آنقدر به دخترم وابسته بودم و دوری او مرا آزار می داد، بعد از مدتی تصمیم گرفتم با دزدی امرار معاش کنم. فکر می کردم با پولی که می دزدم می توانم زندگی عادی ام را بسازم و زن و بچه ام را پس بگیرم. سرقت موتور بسیار سودآور بود، بنابراین بیشتر موتور را دزدیدم. در این بین چندین بار دستگیر و پس از گذراندن دوران محکومیتم آزاد شدم، اما هویتم مشخص نیست و آخرین باری که موتورسیکلت را سرقت کردم، باز هم مورد سرقت قرار گرفتم تا اینکه دستگیر شدم. مرا به کلانتری و سپس به دادسرا بردند.
متهم در ادامه اعترافات خود عنوان کرد فردی که مرا به دادسرا برده شیپای عبدالجبار بوده است. او اسکورت من بود و خیلی متمرکز بود. در دادگاه با قرار وثیقه آزاد شدم و به دلیل نداشتن پول دستگیر شدم. آنجا در اتاق بازپرس دستبندهای متهم را باز کردند و دست و پایم را بستند و دوباره به کلانتری آوردند و چمدانم را داخل کیف انداختند و به من تحویل دادند.
متهم در ادامه گفت: ظهر بود و هر دو گرسنه بودیم. تصمیم گرفتیم ساندویچ بخوریم. دو تا ساندویچ خریدیم از سرباز عبدالجبار خواستم پاهایم را باز کند تا راحت بنشینم و ساندویچ بخورم. پاهایم را باز کرد و بعد ناگهان پشیمان شد و گفت برویم کلانتری. بلافاصله به فکر فرار افتادم. تا آن زمان قصد فرار نداشتم. در یک لحظه چاقو را در چمدانم برداشتم، آن را در جیبم گذاشتم و سپس فرار کردم. عبدالجبار به دنبال من می آمد و خیلی سریع می دوید و به من رسید و توانست مرا بگیرد. چند بار برای فرار به او حمله کردم اما قصد کشتن او را نداشتم. وقتی روی زمین افتاد من فرار کردم. در بین راه یک قیچی خریدم و دستبندم را باز کردم و سپس برای کسب درآمد یک موتور سیکلت دزدیدم و دستگیر شدم.
پس از تنظیم مجدد اظهارات متهم و صحنه جنایت و صدور قرار کیفری، پرونده به شعبه 11 دادگاه کیفری استان تهران ارجاع و متهمان مورد محاکمه قرار گرفتند. در ابتدای جلسه نماینده مدعی العموم با قرائت اتهامات متهم خواستار مجازات وی شد. سپس بستگان مقتول برخاستند و خواستار قصاص شدند.
وقتی نوبت به متهم رسید، او برخاست و گفت که به قتل عمد اعتراف نکرده است. چون عمدا نکشته.
گفت: من با مقتول دشمنی ندارم و اصلاً او را نمی شناسم. مشکلاتم از زمانی شروع شد که همسرم مرا ترک کرد و من تنها بودم و مجبور شدم برای پس گرفتن زن و بچه ام دزدی کنم. وقتی عبدالجبار را برای تعقیب من فرستادند، من قصد فرار نداشتم. چون جوان بود و بسیار مراقب بود. نمی دانم چه شد که ساندویچ غذا خریدیم، ناگهان پشیمان شد و گفت دیگر نمی خواهیم آنجا بنشینیم و باید به کلانتری برویم. می دانستم که به زندان می افتم. چون وثیقه برای رفتن به دادگاه نداشتم. از اسکورت خواستم اجازه دهد چند دقیقه اینجا بنشینیم اما او نپذیرفت و گفت که رئیس پلیس مخالفت می کند. من نمی خواستم به زندان بروم بنابراین تصمیم به فرار گرفتم. در واقع بلافاصله تصمیم گرفتم فرار کنم. همین که دویدم به من رسید. این شد که با هم درگیر شدیم و من برای فرار او را زدم و قصد کشتن او را نداشتم.
متهم در ادامه سخنان خود خطاب به قاضی گفت: عبدالجبار جوان بود. او هم مثل من از شهرستان به تهران آمد و دوران سربازی را گذراند. ما خیلی ساده صحبت کردیم و او از برنامه های زندگی اش گفت. من نمی خواستم به او صدمه بزنم. به خودم گفتم او فقط از من فرار می کند و کار خاصی انجام نمی دهد. حتی وقتی او را چاقو زدم نمی دانستم که مرده ام. متهم گفت: از کاری که کردم بسیار متاسفم. من عزادارم و از پدر و مادرم عذرخواهی می کنم. من دزد و جنایتکار هستم، اما قاتل نیستم و از اتفاقی که افتاده احساس بدی دارم. به گفته متهم، وکیلش از او دفاع کرده است. در پایان هیئت منصفه برای تصمیم گیری عجله کرد و به زودی رای صادر خواهد شد.
[ad_2]