روی آوردن به جنگ طبقاتی دو طرفه یک طرفه؛ مردم وارد عرصه مشارکت شده اند

[ad_1]

نوام چامسکیدر رفتن نوام چامسکی در 93 سالگی یکی از مهم ترین متفکران چپ زنده در جهان است. او اخیراً در حضور الکساندریا اوکاسیو کورتز، نماینده چپ 32 ساله کنگره، با مجله چپ ژاکوبین مصاحبه کرد. آن دو درباره جهان بینی بهتر بحث کردند. پاسخ به سوالات مطرح شده توسط نوام چامسکی از لورا فلندرز، نویسنده و مجری چپ است که مجله با او مصاحبه کرده است:

در مورد ایالات متحده، ابتدا باید در نظر بگیریم که ما 45 سال در یک نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خاص، تحت نولیبرالیسم زندگی کرده ایم. برخی از مردم فکر می کنند که «نئولیبرالیسم» یک جامعه صرفاً بازاری است، اما هرگز چنین نشده است. آنچه ما در طول چهار دهه داشته ایم همان چیزی است که بسیاری از اقتصاددانان آن را «اقتصاد نجات» می نامند. ما می توانیم عواقب آشکار آن را ببینیم.

بحران مالی با بحران مالی همراه است و هر بار از بودجه مالیات دهندگان کمک مالی می شود. به عنوان مثال، جورج دبلیو. توافق نامه TARP یا برنامه امداد دارایی به رهبری بوش دارای دو جزء است: یکی نجات قربانیان غارت و دیگری محافظت از کسانی است که خانه های خود را از دست داده اند. او تسلیم شده بود. و دیگر شغلی وجود نداشت.

حدود شصت یا هفتاد سال پیش، دوایت آیزنهاور، که به عنوان یک لیبرال دو آتشه شناخته نمی شد، گفت که همه سیاست نودل را اتخاذ نمی کنند. هر کسی که معتقد نیست کارگران حق دارند آزادانه و بدون سرکوب سازماندهی کنند. مهم نیست. به سیاست ما این سیاست دهه 1950 بود.

پس از روی کار آمدن جیمی کارتر، این سیاست تا حدودی تغییر کرد و سپس رونالد ریگان در ایالات متحده و مارگارت تاچر در انگلستان به کلی تغییر مسیر دادند. از آن زمان، ما تحت نظامی زندگی می کنیم که یک جنگ طبقاتی یک طرفه است: بازار برای فقرا، حمایت و حفظ ثروتمندان.

اما در چهار دهه اخیر جنگ طبقاتی یک طرفه دو طرف بوده و مردم به جای پذیرش ضربه چکش در آن شرکت کرده اند. هم ریگان و هم تاچر می‌دانستند که وقتی قصد دارید حملات گسترده‌ای را علیه کارگران اقلیت و دیگران انجام دهید، باید امکان دفاع از آنها را از بین ببرید. این کار به طرق مختلف انجام شد. اولین اقدام ریگان و تاچر این بود که جنبش کارگری را به شیوه ای غیرقانونی استثمار کنند و درها را به روی بخش شرکتی برای رسیدن به این هدف باز کنند. این راه را برای مردم برای دفاع از خود حذف کرد.

کارگران همیشه در خط مقدم محافظت از مردم در برابر حمله قرار دارند. ما اکنون موج عظیمی از اعتصابات داریم که کارگران به سادگی می گویند: «به مشاغل فاسد، ظالمانه و شرایط پوسیده و متزلزل بدون مراقبت های بهداشتی برنمی گردیم». این وضعیت نه تنها برای آنها قابل قبول است، بلکه جزء اصلی اقتصاد کنونی ما است.

در این میان، باید بدانیم که برتری مردان سفیدپوست جریانی عمیق در تاریخ آمریکاست که به این زودی ها پایان نخواهد یافت. با این حال، آگاهی عمومی در حال تغییر است. البته باید منتظر واکنش شدید طرف بالقوه باشیم، زیرا برتری مردان سفید پوست بخش عمیقی از تاریخ و فرهنگ آمریکاست، بنابراین خلاصی از آن کار آسانی نخواهد بود. اجرای پروژه 1619 توسط نیویورک تایمز باعث افزایش آگاهی عمومی شده است.

پروژه 1619 که توسط نیویورک تایمز در سال 2019 برای بررسی مجدد میراث برده داری در ایالات متحده راه اندازی شد، مصادف با 400 سالگرد ورود اولین آفریقایی ها به ویرجینیا است. این یک پروژه تعاملی بود که توسط خبرنگار نیویورک تایمز، نیکول هانا جونز و با نویسنده مشترک روزنامه آغاز شد، و شامل مقالاتی در مورد تاریخچه جنبه های مختلف زندگی معاصر آمریکایی است که نویسندگان آن به برده داری و عواقب آن اعتقاد دارند.

ما باید روی وجود انسان روی زمین تمرکز کنیم. در آخرین کتابم به نام The Abyss به صراحت گفتم که باید سعی کنیم به ورطه نیفتیم. طرح جدید سبز یا برنامه محرک اقتصادی پیشنهاد شده توسط کنگره، گامی موثر در رسیدگی و رسیدگی به نابرابری اقتصادی و تغییرات آب و هوایی است. این برنامه برای بقا ضروری است. هر چه بیشتر منتظر بمانیم، کار در این مسیر سخت تر می شود. اگر ده سال پیش اقداماتی انجام می شد، بسیار آسان تر بود.

پروتکل کیوتو (توافق کاهش انتشار گازهای گلخانه ای، که عامل اصلی گرمایش جهانی است) تنها کشوری نبود که آن را در اوایل دهه 1990 رد کرد، و اکنون بسیار آسان تر از آنچه ما انتظارش را داشتیم می کرد. . سخت بود.

تغییرات رادیکال در قربانیان همیشه توسط توده ها آغاز و ایجاد شده است. نگاهی به سنای ویرجینیای غربی بیندازید. دریافت کننده اصلی بودجه سوخت فسیلی جو منوچ است. آنها راه را برای تغییر آب و هوا و بسیاری از مسائل دیگر مسدود کرده اند. هدف اصلی آن حمایت از شرکت نفتی ExxonMobil است.

اصل ایده او این است: گازهای گلخانه ای و آلاینده ها بدون حذف و تنها با ایده نوآوری. ایده هایی که محیط زیست را تخریب می کنند. او می گوید: “به انتشار سوخت های فسیلی در جو ادامه دهید و او امیدوار است که روزی کسی راهی برای خلاص شدن از شر برخی از این سموم پیدا کند.”

سپس نگاهی به مردم ویرجینیای غربی بیندازید. کارگران معدن متحد اخیراً بر روی یک طرح تحول به توافق رسیدند که معدنچیان زغال سنگ در ویرجینیای غربی را از فعالیت های مخرب (معدن زغال سنگ) دور کرده و به انرژی های تجدیدپذیر، مشاغل بهتر و جوامع بهتر منتقل می کند. بسیاری از آنها در این مسیر حرکت می کنند.

در این میان کنگره نیاز به اقدام سیاسی و تعامل با مردم دارد. اما در کنگره چنین موضوعی را نمی بینیم. به عنوان مثال، بودجه اختصاص داده شده به کنگره برای حمایت از سپر گنبد آهنین اسرائیل را در نظر بگیرید.

نمایندگان می پرسند: “چگونه می توانیم از شر افرادی که مورد حمله قرار می گیرند خلاص شویم؟ چگونه می توان این بودجه را تهیه کرد؟” و حملات مداوم وجود دارد، اینطور نیست؟ حملات توسط سلاح ها و فناوری آمریکایی انجام می شود. مردم غزه به جایی رسیده اند که عملاً آب آشامیدنی ندارند.

بچه های محله های فقیر نشین به دلیل اینکه نمی توانند آب بنوشند جان خود را از دست می دهند. سیستم فاضلاب در این منطقه در حال فروپاشی است و سیستم برق و اداره در منطقه کاملاً در حال فروپاشی است. در مورد حفاظت از آنها چطور؟ آیا آنها نیاز به محافظت ندارند؟

این نوع حمایت همان چیزی است که در مورد بازارها می توان گفت: شما از بازار نه برای ثروتمندان بلکه برای فقرا محافظت می کنید و هم از ثروتمندان در برابر نابودی بازار محافظت می کنید.

من فقط می توانم به تعامل بین ادغام کنگره و کنش سیاسی در اقدامات اسکندریه اشاره کنم. بخش اصلی سیاست، کنشگری و یکپارچگی است. اعضای جنبش طلوع آفتاب در خط مقدم تغییرات اقلیمی هستند.

آنها به مرحله نافرمانی مدنی رسیدند، دفاتر کنگره را اشغال کردند، دفتر “نانسی پلوسی” را اشغال کردند و خواستار تغییر شدند و توسط پلیس کنگره اخراج شدند. با این حال، یکی از اعضای کنگره جلو آمد و به آنها پیوست: الکساندریا کورتز. این منجر به برنامه هواشناسی بایدن شد. ایده آل نیست، اما بهتر از رویدادهای قبلی است. کورتز با فعالان و حامیان مردمی در کنگره تعامل داشت. ما باید این درس را یاد بگیریم.

خیلی ها می پرسند آیا دنیای دیگری ممکن است؟ دنیایی بهتر و ملموس تر. در پاسخ باید به دهه 1930 برگردم. خانواده من اولین نسل از مهاجران طبقه کارگر بودند، اکثراً بیکار، اما بسیار خوش بین. آن موقع اوضاع خیلی بدتر بود. از نظر روانی شرایط خیلی متفاوت بود.

این احساس وجود داشت که ما با هم کار می کنیم و می توانیم از یک وضعیت فاسد خارج شویم. ما ظرفیت داریم و با اقدامات کارگران، تشکل های سیاسی، سندیکاها و گروه هایی که داریم و یک دولت تا حدودی دلسوز می توانیم دور هم جمع شویم و برای برون رفت از این وضعیت مبارزه کنیم. در نهایت معلوم شد که حق با او بود و حق با او بود.

به عنوان مثال، در دهه 1960، چهار سیاه پوست در کارولینای شمالی، که بعدها به عنوان “گرینبورو چهار” شناخته شدند، پشت یک پیشخوان در یک فروشگاه Woolworth نشسته بودند. آنها درخواست نوشیدنی کردند، اما طبق سیاست فروشگاه، کارمندان اجازه نداشتند در منطقه سفیدپوستان به سیاه پوستان سرویس دهند. بنابراین مدیر فروشگاه به آنها گفت که آنجا را ترک کنند.

آن چهار نفر تا پاسی از شب که مغازه تعطیل شد در آنجا ماندند و شب بعد به دانشگاه رفتند تا با دانشجویان بیشتری برگردند. به زودی علاوه بر دانشجویان، مردم عادی و کارگران کارولینای شمالی نیز به آنها پیوستند. پس از آن جنبش بزرگی برای حمایت از حقوق سیاه پوستان به وجود آمد. همیشه افرادی هستند که همه چیز را انجام می دهند. ما واقعا باید به غریبه های بی شماری که وجود دارند احترام بگذاریم، آنها الهام بخش هستند.

منبع: ماهنامه ژاکوبن

[ad_2]

Claudia Larsen

پیشگام وب. خالق حرفه ای درونگرا. پزشک آبجو. شیطان متعصب تلویزیون.

تماس با ما