درس های آموخته شده که چین می تواند پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بهبود یابد

[ad_1]

در رفتن پایان اتحاد جماهیر شوروی یکی از بزرگترین محاکمه های سیاسی در تاریخ است. برای آمریکا و بسیاری در غرب، این شکست کمونیسم و ​​سرکوب ظاهراً یک دیکتاتوری تندرو و اجتناب ناپذیر بود.

به گزارش فرارو به نقل از بلومبرگ، برای ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، این تراژدی یک تراژدی تاریخی بود که ملت روسیه را گیج کرد و ثابت کرد که اصلاحات پیشرو می تواند منجر به نابودی یک نظام سیاسی شود.

با وجود این، هیچ کشوری تا آنجا که مربوط به چین است نتوانسته است این حادثه را تفسیر کند. در چین، شکست های گذشته از یک همسایه قدرتمند (اتحاد شوروی سابق) به امری عادی تبدیل شده است و مطالعات و کتاب هایی در این کشور منتشر شده است.

لفاظی های امروزی در چین حامل این پیام است که این کشور تحت تأثیر رویدادهای گذشته شوروی است: نیاز به کنترل سیاسی قوی. نتیجه اینکه جاه طلبی و غریزه «شی جین پینگ» رئیس جمهور جمهوری خلق چین در قرن دهم و ششم اتفاق افتاده است. در این میان، درس های دیگر، به ویژه در مورد چگونگی دستیابی به کنترل، خطر افزایش هزینه ها و کاستی ها را نادیده می گیرد که اهمیت کمتری نسبت به چین دارد.

سه دهه پیش، شوکی در اعماق چین چرخید. پس از مرگ “هو یائوبانگ” رهبر اصلاح طلبان در آوریل 2013، چین شاهد اعتراضات خیابانی بی سابقه ای بود. یک ماه بعد، میخائیل گورباچف، رهبر شوروی از چین، در دیدار با معترضان چینی، آنها را تشویق کرد و گفت: “در اتحاد جماهیر شوروی، مردم گورباچف ​​چیزی را دارند که ما می خواهیم.” این لحظه با قتل عام میدان تیان آن من در ژوئن به اوج خود رسید.

در گذشته، همانطور که جفری واسرستروم، مورخ دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس، اشاره می کند، محبوب ترین جنبش اعتراضی در چین به مدت پنج سال در چکسلواکی بوده است.

از نظر جنبش چین در آن زمان، هیچ شباهتی بین جنبش های اروپا و جنبش هایی که تجدید شده بودند وجود نداشت. در همان زمان، بدون توجه به این واقعیت که رژیم‌های کمونیستی در ماه‌های پس از آخرالزمان شروع به فروپاشی کردند، «دانگ شیائوپینگ» به اعضای حزب کمونیست چین (CPC) گفت: «مشکل واقعی این نیست که آیا پرچم اتحاد جماهیر شوروی روی زمین خواهد افتاد.” سوال این است که آیا پرچم چین به زمین خواهد افتاد یا خیر.

دیوار برلین در ماه فوریه با اعدام دیکتاتور رومانیایی نیکلای چائوشسکو و همسرش اعدام شد. کودتای 9 اوت در مسکو رخ داد و تا پایان سال همه چیز به پایان رسیده بود. چین که در آن زمان با مردم خود صحبت می کرد، اکنون فرد اتحاد جماهیر شوروی است.

تعهد چشمگیر چین به بقا به منظور بقا با پرهیز از اصلاحات سیاسی و در عین حال اقتصادی کثرت گرایانه و بهبود کیفیت زندگی شهروندان چینی نشانه ای از تعیین سرنوشت است.

درس هایی که چین می تواند از فروپاشی شوروی خلاص شود /// ترجمه آقای اعتراض

در گذشته، از زمین لرزه ای که چین را به طور تاریخی تکان داد، درس گرفته شده است. دیوید شامباو، استاد دانشگاه جورج واشنگتن، در نوشتن کتابی در مورد تأثیر اتحاد جماهیر شوروی بر حزب کمونیست چین توضیح می دهد که در سال 6-7، بحث مبتنی بر “مدیریت” تحت سلطه گفتمان چینی قرار گرفت.

بر اساس این استدلال، مشکل این است که تغییرات اصلی توسط گورباچف ​​انجام شده است، نه ارتش، زیرا دلیل مقاومت برابر با تغییر درهم بوده است. از این منظر، راه حل محتاط بودن سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در چین بود، زیرا اگر نظم شوروی خیلی قوی بود، یک کشور و یک حزب حاکم نمی توانست زنده بماند.

اعضای حزب کمونیست چین این کار را انجام داده اند. «جیانگ زمین» و «هو جینتائو» فضایی را برای فعالیت های جامعه مدنی، آزادی رسانه ها، سفر و سفر و حتی آزمایش های دموکراتیک درون حزبی فراهم کردند. چین سه سال پیش به سازمان تجارت جهانی (WTO) پیوست و نزدیک به 1 تریلیون میلیارد دلار به اقتصاد رو به رشد این کشور کمک کرد.

پس از المپیک پکن و انقلاب‌های رنگی مشابه، بحران مالی جهانی و تغییراتی که در دفتر حزب کمونیست رخ داد، مکتب فکری محافظه‌کارانه‌تری در حزب شکل گرفت. اسپکتروم استدلال می‌کرد که تکرار این موضوع می‌تواند منجر به فاجعه‌هایی برای چین شود و تکرار وقایع سال شوروی می‌تواند بدتر از اتفاقات پکن باشد. شامبائو می گوید: «کنترل، کنترل و کنترل درسی است که پکن به وضوح از پرچم های اتحاد جماهیر شوروی گرفته است.

امروزه تحت کنترل «شی»، شرکت های خصوصی در چین رونق می گیرند، اما اینجاست که شخصیت اصلی حزب کمونیست به میدان می آید و تسلط آن بر همه چیز در حوزه فناوری محقق می شود و زیر و رو می شود. شی جین پینگ در سخنرانی های خود گفت که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید، زیرا کسی در آنجا نبود که بایستد و مقاومت کند. با این حال، در چین، گورباچف ​​به نظر نمی رسد که درگیر درگیری مشت باشد.

واضح است که برخی از این اقدامات در راستای نظام سیاسی چین است. کنترل دولت بر شهروندان شدید است، تغییرات اقتصادی چشمگیر بوده است، چین در حال بهبودی از شوک موجودیت خود است، با پذیرش تدریجی، کیفیت زندگی شهروندان عادی چین بهبود یافته است. با وجود این، چین، دیگر کشور کم درآمد، در قرن پنجم نیست و اقتصاد آن در حال تغییر است.

در نتیجه، چین باید از فروپاشی شوروی بیشتر بیاموزد. مهمترین چیز این است که کنترل هزینه بیش از حد است. اتحاد جماهیر شوروی موضوع تحقیقی بود که نشان داد حفظ همه ارکان قدرت در گذشته روز به روز دشوارتر شده و در نهایت امکان حفظ آن وجود ندارد.

تا جایی که بتوان آن را توضیح داد، تفسیر نادرستی از فشار برای مدیریت همه چیز وجود دارد، حتی چیزهایی که نمی توان آنها را سرکوب کرد. به عنوان مثال، در مورد مسکو، حادثه چرنوبیل در سال 9 پس از میلاد، ایمان امپراتوری شوروی به قدرت علمی و نظامی را بسیار ضعیف کرد. فشار برای شفافیت سیستم سیاسی را تسریع و در نهایت سرعت بخشید.

برای چین در اواخر سال 6 پس از میلاد، وضعیت مشابه چرنوبیل برای اتحاد جماهیر شوروی بود که در پی برهم زدن شیوع بیماری بود و تنها تأثیر آن آسیب رساندن به چین و اجازه گسترش بود. از بیماری اکنون، طی دو سال گذشته، چین گام‌های بزرگی در گسترش ویروس کرونا در سراسر کشور در حد صفر یا نزدیک به صفر برداشته است، استراتژی‌هایی که هدفشان اثبات ناتوانی چین در تسلط بر غرب است.

هزینه های اجتماعی و اقتصادی این کار به قدری زیاد است که همه، از جمله فقرای دیزنی لند، پس از گذراندن آزمایش مثبت، در شانگهای حضور می یابند، مرز شهری و در نهایت بازگشایی خطوط مرزی مصر، بسیار متنوع تر به نظر می رسد. واقعیت این است که کرونا ناپدید و ناپدید نمی شود.

چین، مانند اتحاد جماهیر شوروی، با ترس از سطح اعتباری که احیای آن دشوار بود، مشغول پیش‌دستی بود، به‌ویژه اگر موضوع و میزان تأثیر واکسن‌ها وجود نداشت.

اولویت دادن به کنترل و ثبات بر همه چیز به این معنی است که سیاست، حتی با وجود هزینه های مالی و اقتصادی، همیشه در اولویت است. چین از فناوری خود برای جلوگیری از فرار آن کوتاهی کرده است. با وجود این، سوال این است که آیا چین می تواند به سرمایه گذاری در سرمایه گذاری مستقیم خارجی ادامه دهد یا خیر.

مهمتر از همه، این سیاست دولت چین است که اقدامات شهروندان خود را به شدت کنترل کند. با وجود این، رژیم های سیاسی بدون انتقاد یا انتقاد و با تماس کمتر با بیگانگان (مانند اتحاد جماهیر شوروی) در معرض کاست و محدودیت های خود قرار دارند. این وضعیت باعث شده که ادعاهایی بدون آمار و ارقام رسمی مطرح شود، فساد تشدید شده و نوآوری کند شده است. این وضعیت می تواند به ایجاد پارانویا، فلج شدن تسلیحات بیش از حد و فلج شدن ماجراجویی های نظامی منجر شود.

همه این مسائل برای چین مشکل ساز هستند، زیرا پکن به دنبال تغییر اقتصاد خود از پس انداز الگوریتمی و سرمایه گذاری بیشتر به سمت هزینه های مصرف کننده الگوریتم محور است. این یک گذار است که شامل گذار اقتصادی به خانوارها می شود. آیا انجام این کار بدون کنار گذاشتن کنترل سیاسی ممکن است؟ این تغییر نیاز به هوشمندی و نوآوری را تشدید می کند.

درس دوم در مورد مرکز و پارادایم است. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی باعث شد چین نیز مانند هنگ کنگ بیشتر بر مناطق خودمختار تمرکز کند. تمرکز قدرت فراتر از پیشینیان خود تغییر کرده است. با این حال، در مورد شوروی، استفاده از نیروی مقاومت و براندازی این سیستم را تسریع کرد. در نهایت، نه تنها مستعمرات خارجی و استعماری اتحاد جماهیر شوروی، بلکه روسیه و خود روسیه نیز بودند که در نهایت منجر به کودتای شوروی به رهبری بوریس یلتسین شد که منجر به کودتا شد.

احتمالاً سومین و مهمترین پیام از سقوط اتحاد جماهیر شوروی به چین، به ویژه در سال 9 پس از میلاد و سومین دوره ریاست جمهوری “شیعی” این است که هیچ رژیمی شکست ناپذیر نیست. هیچ رژیمی از اشتباهات فحاشی و حتی مرگ مصون نیست. افراد کمی در مورد مشکلات اتحاد جماهیر شوروی سردرگم شده بودند، اما زمان و سرعت سرنگونی نهایی این رژیم هنوز هم بسیاری را مجذوب خود می کند. این رذالت درس بود و به عبارتی فجوری در اوج غرور و خودباوری بیش از رژیم های سیاسی.

منبع: بلومبرگ

ترجمه: فرارو

[ad_2]

Noe Gilbert

علاقه مندان به شبکه های اجتماعی. طرفدار الکل علاقه مند به فرهنگ پاپ مادام العمر. یک آدم فداکار قهوه

تماس با ما