روایت کیهان از خروج محمدرضا پهلوی از ایران و لقب «شاه رفعت»

[ad_1]

روزنامه کیهان در مطلبی با عنوان «شاه رفعت» نوشت:

گزینه پیشنهادی: راه حل پیشنهادی غرب برای خواسته های ایران در وین

در ۲۶ آذر ۱۳۵۷، صفحه اول دو روزنامه اصلی دوره تهران، کیهان و اطلاعات، تیتر «شاه رفت» با بیشترین اندازه ممکن بود. تا آن زمان حجم تیتر تقریباً در تاریخ مطبوعات ایران بی سابقه بود. در اطلاعات، غلامرضا صالحیار و رحمان هاتفی از کیهان این عنوان را انتخاب کرده اند.

هواپیمای آخرین شاه ایران به همراه همسرش در ساعت 13:08 روز سه شنبه 26 دی ماه 1357 از فرودگاه مهرآباد برخاست.

ویلیام شوکراس، نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی که بعدها آخرین سفر شاه را درباره روزهای آوارگی محمدرضا پهلوی و فرح دیبا نوشت، وضعیت هوای فرودگاه مهرآباد را اینگونه توصیف کرد:

25 دی ماه 1357 فرودگاه مهرآباد تهران با بادهای سرد کوه البرز منفجر شد و دو فروند هواپیمای 707 یکی جلوی پاویون شاهنشاهی، یک طبقه، سفید و ضخیم فرش شده بود. در اینجا شاه ایران در شادترین روزها از شاهان و بزرگانی که برای چاپلوسی به او آمده بودند استقبال و اخراج کرد و بر جاه طلبی آنها تأکید کرد و خواستار اتحاد و پول و سایر نمادهای پادشاهی خود شد…»

شاه در خاطرات خود اعتراف می کند:

“در آن لحظه، فکر می کردم اتفاق بدی در شرف وقوع است، زیرا نمی دانستم چه اتفاقی قرار است بیفتد.” نمی توانم شکست … “.

اما این اولین فرار شاهان پهلوی نبود، اولین بار بود که رضاخان میرپنج پس از حمله متفقین به ایران از کشور گریخت یا گریخت! زمانی که رضا میرپنج اصفهان و بعداً بندرعباس آماده خروج از ایران در 25 شهریور 1320 شدند، خروج آنها تأثیری بر کسی نداشت.

اما کارنامه سیاسی پهلوی دوم دو گریز عمده دارد. او اولین بار در مرداد 1332 پس از اوج گیری جنبش ایران آزاد شد و در پی کودتای 28 مرداد توسط سرویس های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس به کشور بازگردانده شد. دومین آزادی در 26 آذر 1357 و در پی اوج گیری نهضت امام خمینی (ره) به دستور آمریکا صورت گرفت.

دزموند هارنی، یک دیپلمات بریتانیایی، در مورد دومین آزادی پادشاه اظهار داشت:

به من گفتند که سناتور رابرت بیرد برای مأموریت ویژه جیمی کارتر به تهران آمده است.

از جمله کسانی که از محمدرضا پهلوی خواستند هر چه زودتر کشور را ترک کند، رئیس جمهور فرانسه، ژسکارد دستینگ و صدراعظم آلمان هلموت اشمیت بودند.

به قول ویلیام سالیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران، ویلیام شوکراس آخرین روزهای شاه را اینگونه توصیف می کند:

در برخی از گفتگوها با سالیوان، به نظر می رسید که شاه در گردابی از حوادث غرق شده است. گاهی می ترسید، گاهی به طرز شگفت آوری آرام به نظر می رسید. اما در همه موارد او اوضاع را درک نمی کرد و از نصیحت و نصیحت ناامید بود. فقط به من بگو، واشنگتن چه می خواهد؟ “این سوال برای سالیوان بسیار سخت بود…”

از این گفته سالیوان توهین و فحاشی محمدرضا بیشتر نمایان شد. طبق اسناد و حتی گفته های خودش، همیشه گوش به فرمان بیگانگان بوده است. از زمانی که می خواست بر تخت بنشیند تا تمام دوران سلطنتش و لحظه ای که دستور کشتار مردم را صادر کرد و لحظه ای که از کشور گریخت.

سرانجام واشنگتن دستور نهایی را صادر کرد و همانطور که متفقین در سپتامبر 1941 به رضا میرپنج دستور خروج از کشور را دادند، این بار نیز به پسرش دستور خروج از کشور داده شد. در ادامه دستوری که ویلیام شوکراس واشنگتن به پادشاه داده است شرح داده شده است.

در اواخر دسامبر سالیوان (نیاوران) به کاخ سفر کرد که برای یک سفیر غیرعادی توصیف کرد. او گفت: “خیلی خوب، اما کجا بروم؟”

اما پادشاه به ویلیام سالیوان نگفت کجا برود، فقط به او دستور داد کشور را ترک کند. بنابراین سالیوان نظر خاصی نداشت. شاه از جیب این کشور املاک بزرگی در سوئیس و بریتانیا خریده بود و هر سال منحصراً برای تفریح ​​به سوئیس می رفت و سوژه عکاسی در برخی از مجلات اروپایی بود.

اما به دلیل ضعف امنیتی یا سرما نمی خواست به این کشورها برود. شاه در دوران تصدی خود خواهان حمایت مردم آمریکا بود که در دوران تصدی آنها خدمت کرده بود. بنابراین وقتی سالیوان پیشنهاد رفتن به ایالات متحده را داد، نمی دانست

ویلیام سالیوان از پادشاه پرسید:

“..میخواهم از آمریکا برایشان دعوتنامه بفرستم؟”

ویلیام شوکراس صحنه واکنش پادشاه را به نقل از سالیوان شرح می دهد:

در این هنگام (به دنبال پیشنهاد سالیوان) پادشاه به جلو خم شد و با همان احساسات کودکی که به موضوعی علاقه داشت گفت: وای، این کار را برای من انجام می دهی؟ واقعا اینکارو میکنی؟….

اما شوکراس می نویسد که روایت شاه از این دیدار کمی متفاوت است. پس از خروج سالیوان از قصر، با ایرانیانی که به دیدار او آمده بودند صحبت کرد و با حیرت گفت:

“آیا می دانید سالیوان به من چه گفت؟” او گفت من باید کشور را ترک کنم …

اما علیرغم توافق اولیه و برخلاف آنچه ویلیام سالیوان به شاه وعده داده بود، ایالات متحده به سخنان خادم گوش نکرد و دومین خدمتکار خود در منطقه (انور السادات، حاکم مصر) را برای پذیرش موقت شاه منصوب کرد. . در کشورش.

هم سالیوان و هم شوکراس در کتاب های خود در مورد عجله ایالات متحده برای برکناری شاه نوشته اند. سالیوان در 12 ژانویه (22 دسامبر) به کاخ نیاوران بازگشت و این بار به ساعت خود نگاه کرد و اشاره کرد که مسئله خروج شاه از کشور دیگر چند روز نیست، بلکه چند ساعت است. !

حدود ساعت 11:30 صبح روز سه شنبه 26 دی ماه، شاه و فرح و فرزندانشان (به استثنای رضا پهلوی که قبلاً به آمریکا سفر کرده بود) با یک هلیکوپتر جداگانه به فرودگاه مهرآباد پرواز کردند.

ویلیام شوکراس فضای کاخ نیاوران پس از آزادی شاه و فرح را اینگونه توصیف می کند:

دیوارها و کف قلعه او که اخیراً بازسازی و تزئین شده و بسیاری آن را بسیار جذاب می دانند، کاملاً باز است. فرش ها و نقاشی ها به یکی از خانه های اشرف بسته شده است، احتمالاً در ژانویه، شاید به یکی از کاخ های او در منهتن، شاید به خانه اش در خیابان مونته نگرو در پاریس، شاید به خانه پسر تاجرش شهرام، که این مقدار را انباشته است. . آینده اسطوره ای در لندن یا شاید جزیره. “این متعلق به او بود و به سیشل منتقل شد …”

یک شب پس از رفتن پادشاه، یکی از خدمتکاران باقی مانده در قصر به تابلویی که بر دیوار آویزان بود اشاره کرد و گفت:

“.. فراموش کردی بگیریش؟!…”

به گزارش خبرنگاران در فرودگاه هنگام پرواز شاه، هواپیما به دلیل بار زیاد بلند شد! اما به استثنای شاه، اشرف و حامیانش از جمله شمس و دیگر دوستان سلطنت، ثروت زیادی را به صورت اشیاء قیمتی یا نقدی از کشور خارج کرده بودند.

ویلیام شوکراس در ادامه داستان شگفت انگیز آن ثروت غارت شده را شرح می دهد:

وی افزود: ماموران گمرک در اروپای غربی و آمریکای شمالی با وضعیت عجیبی روبرو هستند که چگونه می توانند قیمت جعبه و مبل های پر از لباس و فرش و تابلو و اقلام گرانقیمت مانند مبل و گردنبند الماس و مروارید و انگشتر یاقوت و زمرد و گوشواره وارداتی از ایران خدمات نقره را ارزیابی کنید؟”بانک های تهران در تقاضای انتقال پول غرق شده اند…”

اما مردم با شنیدن خبر آزادی شاه به خیابان ها ریختند و با شیرینی و گل های وصف ناپذیر جشن گرفتند و سربازان را در آغوش گرفتند.

آنتونی پارسونز، سفیر وقت انگلیس در ایران، این روز را چنین توصیف کرد:

مردمی که در خیابان راه می‌رفتند، همه هیجان‌زده بودند، در حالی که راه می‌رفتند جلوی ما تاب می‌خوردند و برخی روزنامه‌هایی با تیترهای بزرگ که روی آن «شاه گفت» نوشته شده بود به ما می‌دادند… تظاهرکنندگان سوار بر خودروهای زرهی نظامی غوغا می‌کردند و شعار می‌دادند، و تفنگ‌های سربازان. بشکه توسط شاخه های گل مسدود شده بود “من تا به حال چنین صحنه ای را با چشمان خود ندیده بودم …”

امام خمینی در پیامی به ملت ایران به مناسبت آزادی شاه فرمودند:

رفتن شاه پیروزی نیست، مقدمه ای برای پیروزی است و البته من این تحلیف را به ملت ایران تبریک می گویم.

اما 16 روز بعد، در 12 بهمن 1357، تیتر مهمی در صفحه اول روزنامه های تهران منتشر شد که عنوان آن تحقق خون نهفته هزاران شهید و مطالبات میلیون ها ایرانی بود. تا آن موقع سابقه نداشت: «امام آمد».

[ad_2]

Heidi Avery

پنکه تی وی جنرال. کارآفرین. پیشگام زامبی مغرور. تحلیلگر. خالق شیطانی متعصب توییتر.

تماس با ما